صفحه من در لنزور!
زین پس عکسها را در لنزور آپلود می کنم.
یعنی صفحه آلبوم اینجا تعطیل!
http://www.lenzor.com/beheshtenaghd
برهنگی در سینه زنی ...
بدن برهنه خیس از عرق زشت، زننده و مشمئز کننده ست!
بین خیل کثیری از حسین چی ها مطلوب نسیت، حتی آنهایی که با اکراه پذیرفته اند و تحمل می کنند این فضا را.
از لحاظ فقهی در بهترین حالت عملی ست مباح و لزومی ندارد، ولی در مقابل موجبات دلزدگی عده ای از یک هیئت خانگیست.
در یک خانه با هال نهایتا سی چهل متری اگر چهل پنجاه نفر یک ساعت برهنه سینه بزنند عملا فضا می شود سونای بخار! و برای کسی که در گود سینه زنی نیست خسته کننده و عذاب آور!
عملا در بهترین حالت 20 درصد شرکت کنندگان از پدیده حاضر مستفیضند.
راهکار:
1- حسینیه ای داشته باشیم با سقف بلند و مجهز به سیستم تهویه مطبوع! که نداریم!
2- اجبار کنیم همه برهنه شوند تا در شرایط یر به یر کسی اذیت نشود! که نمی توانیم!
3- اعلان عمومی کنیم که اینجا هیئت سینه زنهای حرفه ای ایست نه همه دلهای عاشقی که لحطه ای دلشان برای امام حسین تنگ شده! که نمی توانیم!
4-
سوال!
شما بگویید هر عقل سلیم و فهم بالغی در شرایط فعلی چه انتخابی می کند ... !
زمانه بر سر جنگ است یا علی مددی
مدد بغیر تو ننگ است یا علی مددی
.....................
پی نوشت:
- (از یکی از بزرگواران هیئت که بانی بسیار ی از جلسات دوره ای پنج شش شبی هیئت بوده شنیدم که میگفت تا چند روز بعد از اتمام مراسمات هیئت در و دیوار و فرش و ... بوی عرق می دهد! باز ایول به مرام این عزیز!)
- مجالس خصوصی از تمام چیزهایی که نوشته ام میتواند مستثنی باشد.
- فرصت برای ویرایش مطلب نیست، اگر ایراداتی دارد اغماض کنید لطفا،
و در این مدتی که بر من گذشت ...
با ذره ذره جانم درک کردم که دین عزیز ما اسلام، چقدر خوب و کامل مولفه های ذهنی من در مورد زندگی ام را کنار هم می چیند
و اینکه با عروق و شریانهایم! فهم کردم که نسبت روانشناسی به اسلام مانند نسیت مهد کودک به دوره پست دکترا و یا فارسی اول دبستان به غزلیات حافظ و یا نمی دانم هر نسبت خفن تر از این می تواند باشد ...
...........
حیوانیت وجودمان بالا نزند یه وقت!
آنوقت شروع می کنم به دریدن! اول هم از نزدیکترین کسمان شروع می کنیم!
باور کنیم! همه ما این قوه در وجودمان هست که درنده بشویم!
اگر باور کنیم مراقب میشویم
این یک سوی این مسیر است و البته آنسویش بسیار لطیف و نورانی ...
پ.ن:
و البته باور همان چیزی ست که اغلب در آن ریپ می زنیم، باور! یعنی از فلب! با تمام وجود! نه از حافظه و مغز حسابگر!
رویای رنگین شبهای من ...
ای عشق شیرین دنیای من ...
آقای من ای آقای من ...
تا انتهای سال وبلاگ به روز نخواهد شد.
البته یه استثنای پیوندهای روزانه و صفحه آلبوم.
حالات روحی آدمها متفاوت است. بسته به آنجایی که چند دقیقه پیش بوده، آنچه دیده و شنیده، می تواند شاد و شنگول! باشد و یا ناراحت و دپرس!
بعد ممکن است در همین حالت روحی حرفی بزند که حقا انصافا آن حرف هم چه خوب و یا چه بد حرف دلش نبوده، و اگر دو روز بعد از او بپرسی که "چرا اینطور گفتی؟" از تو می پرسد: "من گفتم؟! من کی گفتم؟!" (شاید نمونه اش را هم دور و برت کم ندیده باشی) حال وای اگر آن حرف را در زبان شعری زده باشد که مملو است از هزار جور صنعت ادبی نظیر اغراق و کنایه و مجاز و استعاره و ...
گاهی هم دوز بصیرت آدم بالا می زند و آمپر می چسباند و یک حرفی می زند دیگر! معصوم که نیست! تازه وقتی بعدا خودش اصلاح می کند آن حرف را، دیگر خیلی زشت است ما هی وقت و بی وقت ابرو برایش تکان بدهیم که :آهای تو همانی بودی که ...".
آن چیزی که ما در این مدت دیدیم این بوده که علیرضا قزوه هم انقلابی ست، هم هیئتی اهل روضه و توسل. تازه خودش هم آمده همه را دعوت کرده به امضای بیانیه ای که ظاهرا بر علیه شعرش نوشته شده! با این تفاسیر حالا تو هم اگر جای من باشی، بی ادبی محمد سهرابی و شعر زشتش را نمی پذیری که بهتر است بگویم هجو زشتش.
باز هم حرف دارم ولی دیگر نوشتنم نمی آید ...
.................
مبهم نوشتم. چون نیازی نیست برای کسی که هنوز مطلع نشده مطلب باز شود.
.......................
پیوند مفید:
http://piyaderavi.blogfa.com/post-69.aspx
صدای من که رسا نیست در رثای تنت
صدای زخمی من وقف زخمهای تنت ...
حسین من!
غریب مادر ...
نکته اول:
دوستان سرمقاله شماره مربوط به دهه محرم 92 نشریه محترم بیرق را به عهده حقیر گذاشتند. البته خودم هم بسیار مایل بودم که توفیقی شود و قبل از دهه محرم نگاه دوباره ای به بعضی از کتب نفیس نظیر "خصائص الحسینیه" مرحوم حاج شیخ جعفر شوشتری، "البکاء للحسین" مرحوم علامه میرجهانی بیاندازم و اقتباسی آزاد از این گنجینه ها داشته باشم. انشالله.
و نکته دیگر اینکه:
بنا دارم مطالعه مدونی در مورد اصحاب خاص سیدالشهدا داشته باشم و انشالله وعده می دهم هر شب از دهه محرم به بیان حالات روحانی و عاشقانه یکی از این آیینه داران آفتاب بپردازم. خیلی دوست دارم مثل قدیمها که شنیده ام تمام مجلسی را اختصاص می داده اند به روضه حبیب بن مظاهر یا حر و یا دیگر اصحاب، این سنت حسنه را در جلساتی که شرکت می کنم زنده بدارم. البته توفیق می خواهد! توفیق!
و نکته سوم اینکه:
حال و هوا عجیب و نوای تاثیرگذار و جانسوز نوحه های قدیمی را هیچکس نمی تواند منکر بشود. نوحه هایی نظیر "نسیمی جان فزا می آید، بوی کرب و بلا می آید"، "سقای دشت کربلا اباالفضل، دستش شده از تن جدا اباالفضل ..."، "آدم چو در میان آب و گل بود، حسین ما عزیز جان و دل بود ..."، "خداوندا علمدارم نیامد ...،"، که الیته به نظر بنده کلاس بالاتر آنها را می توان در سبکهای نوجه قدیمی به زبان ترکی یافت. نظیر "حسینیم وای حسینیم وای، یارالارین آخار قانی ..."، "خداحافط ای آنام باجی، آغلاما یانا یانا، من گرک باتام قانا ..."، "ددیم عباسیم دور گدک خیامه ..." این سبکها واقعا متفاوتند! به نظرم این خودش یک نوآوری خیلی خوب و تاثیر گذار خواهد بود که در وضعیت شلم شوربای سبکهای مداحی پاپ فعلی، مراجعه کنیم به همان سبکهای اصیل و تاثیرگذار. وعده دیگری می دهم آن هم اینکه فضای این سبکها بر برنامه های امسال غالب باشد. بنا بر اینست که هم در سبکهای کارشده از این نواها استفاده شود و هم اینکه مستقیما استفاده خوبی از این نوحه ها داشته باشم، انشالله.
به شرط حیات و توفیق!
و نکته طنزآلود آخر:
یکی نیست به این نوه های امام بگوید "بابا! از فضل پدربزرگ شما را چه حاصل!"
واقعا از مصاحبه های این اشراقی ها بیش از پیش به این نتیجه می رسم که بعضی از خانم ها کم شعورند!
یا علی ع مدد!