بهشت نقد

از عناوین جهان مرثیه خوان ما را بس!

بهشت نقد

از عناوین جهان مرثیه خوان ما را بس!

بهشت نقد................................
امروز بزم ماتم زهرا(س) بهشت ماست
این نقـــد را به نســـیه فردا نمی دهــم
سید رضا موید
.........................................
می پرستان در بهشت نقد ساغر میکشند
دور گردان انـتــظــار آب کـوثـر مـی کـشنـد
صائب تبریزی
........................................
نقد میسازد بهشت نسیه را بر زایران
روضه جنت مثالش در دل شـبهای تار
صائب تبریزی
........................................
در عیش نقد کوش که چون آبـخور نماند
آدم بهشــت روضــه ی دار الســلام را
حافظ شیرازی
........................................
منکه امروزم بهشت نقدحاصل میشود
وعده ی فــردای زاهـد را چـرا باور کنم
حافظ شیرازی
........................................
کان نسیه و این بهشت نقد است
آن روضـــه نهـــان و این عیانـست
وحشی بافقی
.......................................
این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار
کاواز دهل شنیدن از دور خوش است
خیام
......................................
بـهشت و دوزخ باریک بینان نقد می باشد
حساب خودنیندازدبه فرداخودحساب اینجا
صائب تبریزی
.....................................
جامی و بتی و بربطی بر لب کشت
این هر سه مرا نقد و ترا نسیه بهشت
خیام نیشابوری

۳ مطلب با موضوع «شعر أیینی» ثبت شده است

 

حالات روحی آدمها متفاوت است. بسته به آنجایی که چند دقیقه پیش بوده، آنچه دیده و شنیده، می تواند شاد و شنگول! باشد و یا ناراحت و دپرس!

بعد ممکن است در همین حالت روحی حرفی بزند که حقا انصافا آن حرف هم چه خوب و یا چه بد حرف دلش نبوده، و اگر دو روز بعد از او بپرسی که "چرا اینطور گفتی؟" از تو می پرسد: "من گفتم؟! من کی گفتم؟!" (شاید نمونه اش را هم دور و برت کم ندیده باشی) حال وای اگر آن حرف را در زبان شعری زده باشد که مملو است از هزار جور صنعت ادبی نظیر اغراق و کنایه و مجاز و استعاره و ...

گاهی هم دوز بصیرت آدم بالا  می زند و آمپر می چسباند و یک حرفی می زند دیگر! معصوم که نیست! تازه وقتی بعدا خودش اصلاح می کند آن حرف را، دیگر خیلی زشت است ما هی وقت و بی وقت ابرو برایش تکان بدهیم که :آهای تو همانی بودی که ...".

 

آن چیزی که ما در این مدت دیدیم این بوده که علیرضا قزوه هم انقلابی ست، هم هیئتی اهل روضه و توسل. تازه خودش هم آمده همه را دعوت کرده به امضای بیانیه ای که ظاهرا بر علیه شعرش نوشته شده! با این تفاسیر حالا تو هم اگر جای من باشی، بی ادبی محمد سهرابی و شعر زشتش را نمی پذیری که بهتر است بگویم هجو زشتش.

باز هم حرف دارم ولی دیگر نوشتنم نمی آید ...

.................

مبهم نوشتم. چون نیازی نیست برای کسی که هنوز مطلع نشده مطلب باز شود.

.......................

پیوند مفید:

http://piyaderavi.blogfa.com/post-69.aspx

 

 

 

 

 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۲ ، ۲۳:۰۳
مرثیه خوان

 

گاهی اوقات ناله بعضیها در روضه آنقدر بی شیله پیله و ساده و بی ریا و بی ملاحظه این و آنست که وقتی ناله می زند و با آقای خودش درد دل می کند و میگوید "آقا آقا" می خواهم سیستم صوتی و متعلقاتش و هر چه نزدیکم هست را روی سرم خرد کنم ...!

 و اغلب این اتفاق وقتی می افتد که مستمع خیلی خیال هیئتی حرفه ای بودن ورش نداشته!

................................................................

بیچاره ام ای شاه، بیا دست بگیر
برگشته ام از راه معاصی کبیر

یا چاره راهی به من گمگشته
یا بگو به یک غمزه ای از چشم، "بمیر!"

*****

من زینت روی تو نبودم هرگز
در شکّن موی تو نسودم1هرگز

عمری به درت روی خزیدم، ترسم
گویی که به کوی تو نبودم هرگز!

.............................................................................................................................

 1- ناسودن

2-  هر سر موی مرا با تو هزاران کار است/ما کجاییم و ملامت گر بی‌کار کجاست

- بعدا نوشت:

یکی از دوستان می گفتند ایراد وزنی دارد! نمی دانم وا...، سر در نمیاورم!

 

۳۰ مرداد ۹۲ ، ۱۱:۳۵
مرثیه خوان

تنهایی همیشه هم بد نیست. خاصیت خوبی هم دارد و آن اینست! که بیشتر فرصت فکر داری و گاهی راحت تری انگار. غروب روز بیست و نهم، وقتی از چرت بعد از ظهری بیدار شدی (که البته خودش عبادت است!)، و خسته ای چون تمام دیشب را مشغول نگارش پایان نامه بودی، و دلگیری از اینکه ماه مبارک دارد تمام می شود و بهره ات کم بوده، و هنوز تمام نشده دلتنگ شده ای، و هوای گریه داری، تنها یک چیز آدم را آرام می کند، یاد اباعبدالله!

از دل نوشتمش تا لا جرم بر دل نشیند. انتشارش هم دلی است و علت عجله در انتشار علی رغم اشکالات موجود، انقضائ مناسبت است. بگذرید و با چشم دل بخوانید. همین که لمحه ای شما را محزون و مهموم کند، از سر ما هم زیادیست.

قال الصادق علیه السلام: "نفس المهموم لظلمنا تسبیح و همه لنا عبادة و کتمان سرّنا جهاد فی سبیل الله"

 

سخت گر هست وداعت ز روی شهرالله
یاد کن از غم هجران اباعبدالله

آن که خون گریه کند پای غم روز وداع
خویش فرموده منم، مهدیم و باب الله

یاد روزی که حرم ولوله ای داشت به سر
ناله از سلسله ای داشت حزین، آل الله

جای آرامش در هرم نگاه سقا
دخت حیدر، روی سر، سابه عدوان الله!

ناله کن بر سحر شام غریبان حسین
ای سحر! روز مشو در غم آن وجه الله

چه بگویم که مکدر نشود روی علی! (ع)
زینت صدر نبی، وجه ثری!، یا الله!

کردی افطار گر از آب روانت، بشنو
ظهر عاشور بُوَد روزه اباعبدالله

کرد افطار مُرمَّلْ بِدِما، از کوثر
کنج گودال، به دست پدرش ، ثارالله
................................................

آرزوی دل آواره این "مرثیه خوان"
"یک سحر، وقت اذان، صحن اباعبدالله"
1

.................................................................

پی نوشت:

1- این مصراع را شنیده ام و شاعرش را نمیشناسم.
2- اشکالات آوایی در قافیه بسیار طبیعی ست! چون شعر نیم ساعته از این بهتر نمی شود!
2- دعا می کنم خدا به همه خادمان آستان اهل بیت علیهم السلام توفیق خدمت بیشتر بدهد.

 
۵ نظر ۱۶ مرداد ۹۲ ، ۲۰:۲۸
مرثیه خوان